ارزش قياس ( 2 )
مفيد يا غير مفيد بودن منطق
گفتيم كسانيكه ارزش منطق ارسطويی را نفی كردهاند ، يا فايدهاش را نفی
كردهاند و يا صحتش را . ما نخست به منشأ مفيد بودن منطق میپردازيم .
ايرادهايی كه از اين راه وارد كردهاند عبارت است از :
1 - اگر منطق مفيد بود میبايست علماء و فلاسفهای كه مجهز به اين منطق
بودهاند اشتباه نكنند و خودشان هم با يكديگر اختلاف نداشته باشند ، و حال
آن كه میبينيم همه آنها اشتباهات فراوان كردهاند و به علاوه آراء متضاد و
متناقضی داشتهاند .
پاسخ اين است كه اولا منطق عهدهدار صحت صورت و شكل قياس است نه
بيشتر . منشأ خطای بشر ممكن است موارد اوليهای باشد كه قضايا از آنها
تشكيل میشود ، و ممكن است آن مواد اوليه درست باشد و منشأ خطا نوعی
مغالطه باشد كه در شكل و نظم و ساختمان فكر به كار رفته است .
منطق - همانطوری كه از تعريفش كه در درسهای اول
گفتيم پيدا است ضامن درستی فكر از نظر دوم است . اما از نظر اول هيچ
قاعده و اصلی نيست كه صحت فكر را تضمين كند . تنها ضامن ، مراقبت و
دقت شخص فكر كننده است . مثلا ممكن است از يك سلسله قضايای حسی يا
تجربی قياساتی تشكيل شود ، اما آن تجربهها به عللی ناقص و غير يقينی
باشد و خلاف آنها ثابت بشود . اين جهت بر عهده منطق ارسطويی كه آن را
به همين لحاظ منطق صورت مینامند نيست . آنچه بر عهده اين منطق است اين
است كه اين قضايا را به صورت صحيحی ترتيب دهد كه از نظر سوء ترتيب ،
منشأ غلط و اشتباه نگردد .
ثانيا مجهز بودن به منطق كافی نيست كه شخص ، حتی از لحاظ صورت قياس
نيز اشتباه نكند . آنچه ضامن حفظ از اشتباه است به كار بستن دقيق آن
است ، همچنانكه مجهز بودن به علم پزشكی برای حفظ الصحة يا معالجه كافی
نيست ، به كار بردن آن لازم است . اشتباهات منطقی علمای مجهز به منطق
به علت نوعی شتابزدگی و تسامح در به كار بستن اصول منطقی است .
2 - میگويند منطق ابزار علوم است ، اما منطق ارسطويی به هيچ وجه ابزار
خوبی نيست ، يعنی مجهز بودن به اين منطق به هيچ وجه بر معلومات انسان
نمیافزايد . هرگز منطق ارسطويی نمیتواند مجهولات طبيعت را بر ما معلوم
سازد . ما اگر بخواهيم ابزاری داشته باشيم كه واقعا ابزار باشد و ما را
به كشفيات جديد نائل سازد ، آن ابزار " تجربه " و " استقراء و مطالعه
مستقيم طبيعت است نه منطق و قياس . در دوره جديد كه منطق ارسطو به
عنوان يك ابزار طرد شد و به جای آن از ابزار استقراء و تجربه استفاده شد
موفقيتهای پی در پی و حيرت انگيز حاصل گرديد .
كسانی كه اين ايراد را ذكر كردهاند و در واقع اين مغالطه را آوردهاند
چند اشتباه كردهاند . گمان كرده و يا چنين وانمود كردهاند كه معنی اين كه
منطق ابزار علوم است اين است كه " ابزار تحصيل علوم " است يعنی كار
علم منطق اين است كه برای ما اطلاعات و علومی فراهم میكند ، و به عبارت
ديگر گمان كردهاند كه منطق برای فكر بشر نظير تيشه است برای هيزم شكن كه
مواد را جمع و تحصيل میكند ، و حال آن كه منطق صرفا " آلت سنجش "
است ، يعنی درست و نادرست را باز مینمايد ، آن هم آلت سنجش صورت و
شكل فكر نه ماده و مصالح فكر . لهذا آنرا به شاقول و طراز بنا تشبيه
كردهاند . بنا وقتی كه ديواری را بالا میبرد ، عمودی بودن آن را با شاقول
، و افقی بودن آن را با طراز تشخيص میدهد . شاقول و طراز نه ابزار تحصيل
آجر و خاك و آهك و سيمان و غيره میباشند و نه وسيله سنجش درستی و
نادرستی اين مصالح كه فی المثل سالماند يا ناسالم و معيوب .
وسيله تحصيل مواد فكری همانهاست كه قبلا گفتيم يعنی قياس ، استقراء ،
تمثيل ، و چنانكه قبلا اشاره كرديم اينها هيچكدام جزء منطق نيستند . منطق
قواعد اينها را بيان میكند و ارزششان را تأييد مینمايد .
اينجا ممكن است گفته شود كسانی كه منكر منطق ارسطويی به عنوان ابزار
تحصيل علم شدهاند مقصودشان انكار ارزش قياس است و همچنانكه قبلا گفته
شد اگر مسائل منطق ، قواعد مربوط به قياس است پس هر چند خود منطق
ارسطويی ابزار
سنجش است نه ابزار تحصيل ، ولی ابزار سنجش قياس است و قياس را به
عنوان يگانه ابزار تحصيل علوم میشناسد ، اما قياس به دلائل خاصی كه بعدا
خواهيم گفت هيچگونه كارآيی در تحصيل علم جديد ندارد ، يگانه ابزار كسب
و تحصيل علم ، تجربه و استقراء است .
اين بيان بهترين توجيه سخن معترضين است ، ولی همچنانكه قبلا گفتيم منطق
ارسطو قياس را يگانه ابزار كسب تحصيل علوم نمیداند بلكه يكی از ابزارها
میشناسد . همچنانكه در درس پيش گفتيم و در درسهای آينده نيز روشنتر
خواهد شد ، ابزار كسب و تحصيل [ علم ] بودن قياس غير قابل انكار است .
از نظر طرفداران قياس ، ارزش قياس ارزش تعيينی است ، يعنی قياس
در حوزه خود نتيجه جديد بار میآورد آن هم به صورت تعيينی .
ارزش تمثيل ارزش ظنی است و ارزش استقراء اگر كامل باشد يقينی است
و اگر ناقص باشد ظنی است . و اما تجربه كه غالبا آن را با استقراء
اشتباه میكنند ارزش يقينی دارد . هر تجربه متضمن قياسی است . تجربه از
ندارد .
منطق ارسطويی ارزش تجربه را به هيچ وجه منكر نيست . تجربه كه متضمن
نوعی قياس است ، مانند خود قياس گر چه جزء منطق نيست ولی منطق
ارسطويی بر اساس ارزش تجربه بنا شده است . همه منطقيين تصريح كردهاند
كه تجربه جزء مبادء يقينی است و يكی از مبادء ششگانه برهان است ( 1 ) .
موفقيت علماء جديد مولود طرد منطق ارسطويی نبود ، مولود حسن انتخاب
روش استقرائی به جای روش قياسی ، و روش تجربی ( كه آميختهای است از
روش حسی ، استقرائی و روش قياسی خالص ) در شناخت طبيعت بوده . آنچه
موجب ركود كار علمای پيشين شده اين بود كه در شناخت طبيعت نيز مانند
مسائل ماوراء الطبيعی از روش قياسی خالص استفاده میكردند . نه روش
قدما طرد روش استقرائی و تجربی به پيروی از منطق ارسطويی بود ، نه روش
متأخران طرد منطق ارسطويی است ، زيرا منطق ارسطويی يگانه روش صحيح را
در همه علوم ، روش قياسی نمیداند تا رو آوردن به روش استقرائی و تجربی
طرد منطق ارسطويی به شمار آيد ( 2 ) .
پاورقی :
( 1 ) رجوع شود به كتاب برهان از " منطق الشفاء " صفحات 9795 ، 223
، . 331
( 2 ) اين نكته نيز ناگفته نماند كه رو آوردن به روش تجربی و خارج شدن
از انحصار روش قياسی قرنها قبل از دوره جديد به وسيله مسلمين آغاز گشت
و به وسيله علماء اروپا تكميل شده . پيشروان روش تجربی نظير راجر بيكن
كه سه چهار قرن قبل از فرنسيس بيكن اين راه را پيش گرفت به اعتراف
خودش مديون معلمان مسلمان اندلسی خودش است . نكته ديگر اين كه علماء
جديد اولين بار كه به روش تجربی رو >
3 - در منطق ارسطويی ارزش عمده از آن قياس است ، و قياس از دو
مقدمه تشكيل میگردد . مثلا قياس اقترانی از صغرا و كبرا تشكيل میشود .
قياس ، مفيد فايدهای نيست ، زيرا اگر مقدمتين قياس معلوم باشد نتيجه
خود بخود معلوم است و اگر مقدمتين مجهول باشد نتيجه مجهول است ، پس
فايده قياس چيست ؟ جواب اين است كه صرف معلوم بودن مقدمتين كافی
نيست برای معلوم بودن نتيجه . نتيجه آنگاه معلوم میگردد كه مقدمتين "
اقتران " پيدا كنند . اقتران كه مولد نتيجه است نظير آميزش جنسی نر و
ماده است كه بدون آميزش ، فرزند پديد نمیآيد . چيزی كه هست اگر اقتران
به طرز صحيحی صورت گيرد نتيجه درست است و اگر به طرز ناصحيحی صورت
گيرد نتيجه غلط به دست میآيد . كار منطق اين است كه اقتران صحيح را از
اقتران ناصحيح باز مینمايد .
4 - در قياس اگر مقدمتين درست باشد نتيجه درست است ، و اگر مقدمتين
غلط باشد نتيجه خواه ناخواه غلط است ، پس اين منطق نمیتواند تأثيری در
تصحيح خطاها داشته باشد زيرا درست و نادرست بودن نتيجه صرفا تابع درست
و نادرست بودن
پاورقی :
> كردند از افراط به تفريط گرائيدند . گمان كردند كه جز استقراء و
تجربه راهی برای كسب و تحصيل معلومات نيست يعنی راه قياس را به كلی
نفی كردند . ولی بعد از دو سه قرن روشن شد كه هر يك از قياس و استقراء
و تجربه ( كه به قول ابن سينا مخلوطی است از اين دو ) در جای خود مفيد و
لازم است و آنچه مهم است شناخت موارد استفاده از اينها است . اينجا
است كه علمی بسيار مفيد به وجود آمد به نام " متدولوژی " يا " روش
شناسی " كه محل استفاده هر يك از اين روشها را روشن میكند . اين علم
هنوز مراحل اوليه خود را طی میكند .
مقدمتين است و نه چيز ديگر .
جواب اين است كه ممكن است مقدمتين صد در صد درست باشد اما نتيجه به
واسطه غلط بودن شكل و نادرست بودن اقتران غلط باشد . منطق جلو اينگونه
خطاها را میگيرد . اين ايراد نيز مانند ايراد پيش از اين ، از عدم توجه
به نقش صورت و شكل و ساختمان فكر در درست و نادرست بودن نتيجه پيدا
شده است . ايراد سوم و چهارم همانها است كه از كلمات دكارت فرانسوی
استفاده میشود ( 1 ) .
5 - حداكثر هنر منطق اين است كه جلو خطای ذهن را در صورت قياس بگيرد
. اما منطق ، ضابطه و قاعدهای برای جلوگيری از خطا در ماده قياس ندارد .
پس منطق ، فرضا بتواند از نظر صورت قياس به ما اطمينان بدهد ، پس راه
خطا باز است و منطق ، بیفايده . درست مثل اين است كه در فصل زمستان
خانهای دو در داشته باشيم و ما فقط يك در را ببنديم . بديهی است كه با
باز بودن در ديگر سرما همچنان خواهد آمد و بستن يك در به كلی بیفايده
است .
اين ايراد همان است كه سيرافی نحوی متكلم به متی بن يونس گرفت و
امين استرآبادی در " فوائد المدنيه " آن را به خوبی تشريح كرده است .
جواب اين است كه جلوگيری از خطای در صورت قياس ، خود يك فايده
نسبی است . جلوگيری از خطای در ماده قياس
پاورقی :
( 1 ) رجوع شود به " سير حكمت در اروپا " جلد اول ص 138 و 163.
. تشبيه راه يافتن خطا از طريق صورت و ماده به راه يافتن سرما از دو در
، به نوبه خود يك مغالطه است ، زيرا هر يك از دو در به تنهايی میتواند
به قدر دو در هوای اطاق را سرد كند يعنی هوای اطاق را تقريبا همسطح هوای
فضای مجاور قرار دهد ، پس بستن يك در فايده ندارد . ولی محال است كه
خطاهای صورت از راه ماده راه يابند و يا خطاهای ماده از راه صورت وارد
گردند . پس فرضا ما به هيچ وجه قادر به جلوگيری از خطاهای ماده نباشيم ،
از راه جلوگيری از خطاهای صورت ، از يك فايده نسبی بهرهمند میگرديم .
نظرات شما عزیزان: